و اما مادر...

درباره ما

به سایتِ دنیایِ سرگرمی خوش اومدید :)

بایگانی

نويسندگان

پيوندها

تصاوير برگزيده

و اما مادر...

و اما مادر...


گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت
 شبها بر گهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
 لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل شکفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت
 پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست

مــــــــــــــــــادر يعني وقتی از شیمی درمانیش برگشت، غذایی که پسرش هوس کرده بود رو درست کرد

مادري كه هميشه موهاشو از ته ميزنه تا فرزندِ بيمارش، هيچوقت احساس تنهايي نكنه

مادر است دیگر.... گاهی دلش خیلی برای فرزندش تنگ میشود

به سلامتی مادر پیری که هنوزم دم در به امید اومدن فرزندانشه

سخت ترین و بدترین ثانیه های زندگیم زمانیست که مادرم گریه می کند

بعضی وقتا دلم واسه مــامــانم میسوزه
وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم
و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه

 
چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
اگه نزدیک مادرتون هست دستشو ببوسید 
اگه دورید زنگ بزنید
و ..
اگه هم نیست برای شادی روحش دعا کنید...


لذت بوسیدن دست پدر و مادر رو از دست ندید چون بعد باید برید سنگ سرد رو ببوسید که هیچ لذتی نداره

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها و اما مادر